کتاب از طرف او | 648 صفحه | رنگی

کتاب از طرف او | 648 صفحه | رنگی

کتاب از طرف او | 648 صفحه | رنگی

کتاب از طرف او | 648 صفحه | رنگی

از طرف او درباره ی دو زن، یک مادر و دختر، است و زندگی آن ها را در رابطه با همسران شان به تصویر می کشد. رمان این دو زن را در موقعیتی مشابه قرار می دهد: موقعیتی حاکی از بی اعتنایی مرد به زن، و بی توجهی او به حقوق انسانی زن، و عدم رابطه میان آن ها. مادر نه می تواند بماند، و نه می تواند برود.

 

در میانه ی کتاب او با خودکشی به این رابطه پایان می بخشد. اما دختر از طرف او و از طرف همه ی زنانی که چنین زندگی ای را تجربه می کنند تصمیم دیگری می گیرد…. آلبا د سس پدس در ۱۹۱۱ در رم متولد شد و در سال ۱۹۹۷ در شهر پاریس درگذشت؛

 

خانم آلبا دِ سِس‌پدِس در یازدهم مارس ۱۹۱۱ در شهر رم متولد می‌شود. از مادر ایتالیایی و یک پدر کوبایی که سالیان سال سفیر بوده است. با ازدواج با یکی از اشراف ایتالیا ملیت ایتالیایی را می‌گیرد.

 

نویسندگی را با نوشتن مقالاتی در مجله پیام‌آور رم آغاز می‌کند و در سال ۱۹۳۷ با مجموعه داستان‌هایی به نام کنسرت توجه تمام منتقدان ادبی را جلب می‌نماید. در سال ۱۹۳۸ رمان او به نام هیچ‌کس به گذشته برنمی‌گردد او را در تمام جهان مشهور می‌سازد. در سال ۱۹۴۳ با چند روزنامه مهم ایتالیا همکاری آغاز می‌کند و سپس در سال ۱۹۴۹، شاهکار خود، از طرف او را به چاپ می‌رساند. تا چند سال پس از انتشار این کتاب، در روزنامه لاستامپای شهر تورینو مقالاتی نیز با عنوان «از طرف او» می‌نویسد.

 

کتاب‌های او عبارتند از: کنسرت ( ۱۹۳۷ )، هیچ‌کس به گذشته برنمی‌گردد ( ۱۹۳۸ )، فرار ( ۱۹۴۰ )، از طرف او ( ۱۹۴۹ )، دفترچه ممنوع ( ۱۹۵۲)، دعوت به شام (۱۹۵۵)، دیر یا زود (۱۹۵۶ ). در سال ۱۹۶۱ دفترچه ممنوع را به صورت نمایشنامه نیز به نگارش درمی‌آورد. کتاب عذاب وجدان در سال ۱۹۶۳ و آخرین کتابش، در ظلمت شب، در سال ۱۹۷۳ نوشته می‌شود. خانم آلبا دِ سِس‌پدِس در نوامبر ۱۹۹۷، آخرین روزی که مترجم کتاب حاضر ترجمه را پاکنویس می‌کرد، در شهر پاریس درگذشت. شاید می‌خواست چیزی را به مترجم فارسی حالی کند…

 

کتاب از طرف او | 648 صفحه | رنگی

                         کتاب از طرف او | 648 صفحه | رنگی

خلاصه کتاب

در داستان کتاب از طرف او، آلساندرا دختری زیبا و فوق العاده احساساتی است. روحیات او شبیه روحیات مادر پیانیست و زیبایش الئونورا می باشد. او در خانه ای زندگی می کند مانند خانه های دیگر. خانه ای که پدر فکر می کند تنها وظیفه اش در قبال خانواده پول درآوردن است و در برابر آن حتی حق تحقیر آنها را نیز دارد و مادری که در جست و جوی یک کلمه عشق و احساس در زندگی است. مادر الساندرا به خاطر عشق خودکشی می کند و همه اینها مقدمه ای می شود تا او در زندگی اش تنها و تنها به دنبال عشق باشد.

هرچند نویسنده در کتاب از طرف او احساسات و توقعات عاشقانه یک زن و رفتار سرد و بی‌روح همسرش را به خوبی و با هنرمندی به تصویر کشیده است، اما این شرایط را به گونه‌ای غیرقابل تغییر هم نشان داده است که از کسی که دغدغه حقوق زنان دارد، کمی بعید است. در جاهایی هم به نظر من خط‌کشی‌های جنسیتی در این کتاب بیش از حد پررنگ می شود، یعنی اینکه بیش از حد صفاتی را به ذات زنانه یا ذات مردانه نسبت می‌دهد یا اینکه من اینگونه برداشت کردم. در حالیکه شخصا فکر می‌کنم بسیاری از تفاوت‌ها میان زن و مرد بیش از آنکه به ذات زنانه یا مردانه آن‌ها مربوط باشد به شیوه جامعه‌ پذیری و تربیت متفاوت آن‌ها بستگی دارد.

در کنار همه این موارد، به نظر من داستان جذابی است که شما را به دنبال خود خواهد کشاند. بیان ادبی و زیبایی دارد و اگر آدم احساساتی‌ای باشید، در لحظات بسیاری با احساسات شخصیت اول همذات پنداری خواهید کرد.

بخشی از متن کتاب

هرگز نفهمیدم پدر و مادرم چگونه با هم آشنا شده بودند و نمی فهمیدم چرا با هم ازدواج کرده اند. پدر من شوهری معمولی بود، پدری معمولی بود، کارمندی معمولی بود؛ از آن هایی که روزهای یکشنبه، در ساعت های بیکاری، پریز برق را تعمیر می کنند و وسایل عجیب و غریبی برای صرفه جویی در مصرف گاز از خود اختراع می کنند. حرف های او بسیار یکنواخت بود؛ مختصر و خصمانه. اغلب از دولت، از ادارات دولتی، شکایت می کرد. از مسائل پیش پا افتاده اداری ایراد می گرفت و چنان لحنی به خود می گرفت که گویی حق به جانب او است. در قیافه اش نیز ذره ای احساسات وجود نداشت. قدبلند و درشت بود.

شانه هایش نشان قدرت او بود. چشمان سیاه او، که خاص اهالی مدیترانه است، قشنگ و مرطوب بود؛ درست مثل انجیرهای ماه سپتامبر. فقط دست هایش زیبا بود. به دست راست خود یک انگشتر داشت به شکل مار. دستانش بیانگر نسل باستانی او بود. پوستش نرم و داغ بود. گویی خونی غنی از آن تراوش می کند. این حرارت مرموز بود که باعث شد به طوری مبهم درک کنم چرا مادرم مجذوب او شده بود. اتاق خواب آن ها چسبیده به اتاق من بود. اغلب، شب ها بیدار مانده و روی تخت زانو می زدم و گوشم را به دیوار می چسباندم. از شدت حسادت سرخ می شدم و خجالت خود را به پای « آلساندرو » می گذاشتم.

نقد کتاب از طرف او

از طرف او درباره ی دو زن، یک مادر و دختر، است و زندگی آن ها را در رابطه با همسران شان به تصویر می کشد. رمان این دو زن را در موقعیتی مشابه قرار می دهد: موقعیتی حاکی از بی اعتنایی مرد به زن، و بی توجهی او به حقوق انسانی زن، و عدم رابطه میان آن ها. مادر نه می تواند بماند، و نه می تواند برود. در میانه ی کتاب او با خودکشی به این رابطه پایان می بخشد. اما دختر از طرف او و از طرف همه ی زنانی که چنین زندگی ای را تجربه می کنند تصمیم دیگری می گیرد. خواندن این رمان زیبا را به همه کاربران عزیز مخصوصا بانوان گرامی پیشنهاد می کنیم.

 

 

 

ucgadgets.com

 

 

 

محصول مفیدی برای شما بود ؟ پس به اشتراک بگذارید برای دوستانتان
درباره این محصول نظر دهید !
  • توضیحات محصول را به خوبی بخوانید و در صورت نیاز به راهنمایی از بخش کاربری و سیستم تیکت استفاده نمایید .
  • پشتیبانی محصولات سیستم تیکت و تماس از طریق واتس آپ می باشد .
  • برای دریافت آخرین نسخه محصولات و دسترسی همیشگی به محصولات خریداری شده حتما در سایت عضو شوید .
  • پرداخت از طریق درگاه بانکی انجام میشود در غیر این صورت با ما تماس بگیرید
قالب فروش فایل

محصولات مرتبط