انقلاب فیلیپین | مقاله کامل درباره فیلیپین
انقلاب فیلیپین (فیلیپینی: Himagsikang Pilipino) که اسپانیایی ها به آن جنگ تاگالوگ میگویند، که یک انقلاب توسط مردم فیلیپین بود که با جنگهایی با نیروهای استعمارگر اسپانیا همراه بود.
انقلاب فیلیپین در ماه اوت سال ۱۸۹۶ اتفاق افتاد؛ وقتی که مقامات اسپانیایی سازمان مخفی ضد استعماری با نام کاتیپونان را کشف کردند. کاتیپونانبه رهبری آندرس بونیفاسیو یک جنبش آزادیخواهانه بود که هدفش استقلال از اسپانیا از طریق جنگ مسلحانه بود. دامنه نفوذ این سازمان به سراسر فیلیپین گسترش یافت. طی اجتماع بزرگی که در کالوکان تشکیل شد، رهبران کاتیپونان سازمان خود را به یک دولت انقلابی به نام دولت تازه تأسیس “Haring Bayang Katagalugan” نام نهادند و در سراسر کشور اعلام جنگ مسلحانه نمودند.
بونیفاسو مردم را برای حمله در شهر مانیل فراخوانی کرد. این حمله شکست خورد؛ اما استانهای اطراف شروع به شورش کردند. به خصوص، شورشیان در کاویته به رهبری ماریانو آلوارز و امیلیو اگوینلدو (که از دو جناح مختلف از کتیپونن بودند) پیروزیهایی کسب کردند. مبارزه قدرت در میان گروه انقلابیون منجر به مرگ بونیفاسیو در سال ۱۸۹۷ شد که پس از آن فرماندهی قیامها به اگوینلدو رسید. اگوینلدو بعدها پیمانی برای کاهش خشونت امضا کرد و خودخواسته خود خود را به هنگ کنگ تبعید کرد اما این جنگ هرگز به طور کامل متوقف شد.
در سال ۱۸۹۸ جنگ بین اسپانیا و آمریکا در خلیج مانیل رخ داد که موجب تسلط آمریکا بر مانیل شد. بعدها آگوینلدو به طور غیررسمی در شورشهایش علیه اسپانیاییها در کنار آمریکا قرار گرفت. در ۱۲ ژوئن ۱۸۹۸ اگوینلدو اعلامیه استقلال فیلیپین را صادر کرد.[۵] اگر چه این اعلان به معنی اعلام پایان انقلاب بود اما نه اسپانیا و نه آمریکا استقلال فیلیپین را نپذیرفتند.
سلطه اسپانیا بر فیلیپین در قطعنامه پاریس در سال ۱۸۹۸ رسماً اعلام شد که به موجب آن جنگ آمریکا-اسپانیا هم خاتمه یافت. اسپانیا به موجب این قطعنامه اداره فیلیپین و سایر بخشها را به آمریکا واگذار کرد.
در ۴ فوریه ۱۸۹۹ در نبرد مانیل بین نیروهای فیلیپین و آمریکا جنگ درگرفت که شروع جنگ فیلیپین – آمریکا بود. در ژوئن همان سال رسماً از سوی فیلیپینیها جنگ با آمریکا اعلام شد.
استقلال و رسمیت کشور فیلیپین تا سال ۱۹۴۶ طول کشید.
سانحی
آنچه انقلاب را به راه انداخت می تواند ریشه در علل بیرونی و داخلی داشته باشد. علت خارجی باز شدن فیلیپین به روی تجارت بینالمللی بود که با گشایش کانال سوئز در سال 1869 به وجود آمد. جدای از محصولات خارج از کشور، ایدههایی مانند آزادی و استقلال از سوئز و به فیلیپین عبور کردند – چیزهایی که کاملاً دوست نداشتند. توسط مدیران استعماری یا پرولتاریا. افرادی که توسط این طرز فکرها تغییر کرده بودند نیز از این تجارت پرسود سود بردند – ایلوسترادوس. ایلوسترادوس ها فرزندان خود را به دانشگاه های اروپا فرستادند، جایی که بسیاری از آنها (ریزال، لوپز-جائنا و غیره) جنبش پروپاگاندا را آغاز کردند.
علت داخلی اعدام ناعادلانه GOMBURZA بود. یک کشیش فیلیپینی (پدر پدرو پلائز) در اواسط قرن نوزدهم پیشگام جنبش سکولاریزاسیون بود. هدف از این جنبش، دادن محله هایی بود که هنوز در اختیار کشیشان اسپانیایی بود. پس از مرگ پلائز در زلزله، سه کشیش – پدر ماریانو گومز، پدر خوزه بورگوس و پدر جاسینتو زامورا – ادامه دادند. رهیبان این موضوع را پسندیدند و به دنبال ایراد گرفتن از سه کشیش بودند. این زمانی محقق شد که شورش سربازان در برج در Cavite به راحتی فروکش کرد. رهبران فوراً شورش (به رهبری گروهبان لامادرید) را به گردن پادر گومز، پادره بورگوس و پدر زامورا انداختند (کاهش حقوق سربازان علت شورش بود). علیرغم فقدان شواهدی که آنها را به شورش متهم می کند، این سه – که بعداً به عنوان گومبورزا شناخته شدند – در 17 فوریه 1872 به ضرب و شتم محکوم شدند. اسقف اعظم مانیل (که به بی گناهی این سه نفر معتقد بود) اجازه نداد آنها را برهنه کنند. از شنل. در عوض دستور به نواختن ناقوس ها را به نشانه عزا صادر کرد.
بسیاری از متحدان گومبورزا به طور داوطلبانه از فیلیپین اخراج یا ترک شدند. و بسیاری از فیلیپینیهایی که ماندن را انتخاب کردند از این اتفاق وحشت زده شدند. چند سال بعد، یک دکتر روشنفکر به نام خوزه ریزال ثابت می کند که این زندگی او را تغییر داده است.
نهضت تبلیغاتی
چند دانشجو در اروپا جنبش تبلیغاتی را تأسیس کردند که از تضاد اسپانیا با مستعمره آن در آسیای جنوب شرقی شوکه شده بودند. هدف این جنبش به رهبری خوزه ریزال، مارسلو دل پیلار، گراسیانو لوپز-ژائنا، سکولاریزه کردن فیلیپین و تبدیل شدن فیلیپین به استان اسپانیایی بود. برای ابراز شکایت از روش نوشتاری استفاده کردند. گرگوریو سانسیانگکو El Progreso de Filipinas را در مورد سیاست های ناعادلانه اسپانیایی ها و در مورد وضعیت اقتصادی فیلیپین در آن زمان نوشت. یکی از این سیاست ها وضع مالیات های زیاد توسط اسپانیایی ها بر چینی ها، چینی های مختلط و فیلیپینی ها بود. اسپانیایی ها و اسپانیایی های مختلط دیگر مشمول مالیات نمی شوند. پدرو پاترنو نینای را نوشت. رمانی درباره روح ملی. Noli Me Tangere و El Filibusterismo توسط Rizal در مورد سوء مدیریت کشور توسط اسپانیایی ها نوشته شده است. این باعث عشق مردم به کشور شد. از طریق روزنامه شبانه La Solidaridad و همچنین نوشته های برخی از اعضای آن، آنها توانستند افکار خود را در مورد آنچه باید در فیلیپین تغییر کند بیان کنند.
با تمام این اوصاف، در نهایت نهضت تبلیغاتی نتوانست به هدف تعیین شده خود عمل کند. این جنبش به یک جناح طرفدار دل پیلار و یک جناح طرفدار ریزال تقسیم شد، چیزی که باعث شد ریزال اسپانیا و اروپا را ترک کند. مرگ بسیار غم انگیز و بسیار پیچیده لوپز ژائنا و دل پیلار آخرین ضربه به جنبش بود. در عوض، آنچه که جنبش کاتیپونان آغاز کرد، الهام بخش دو جنبش بعدی بود.
لیگ فیلیپین
پس از بازگشت ریزال به “[فیلیپین]” در سال 1892، او لالیگا فیلیپینا را تأسیس کرد. در همان سال یک سازمان فیلیپینی بود. هدف از این جنبش که شامل افرادی مانند آندرس بونیفاسیو و آپولینایو مابینی است، ادامه برنامه اصلاحات داخلی ریزال در فیلیپین است. اسپانیایی ها تأسیس این جنبش را دوست نداشتند (احتمالاً یکی از آنهایی بود که در نوشته های لیگ ذکر شده بود) که “دفاع در برابر کودک نوپایی را تشویق می کرد که بیهوده کشته شد و در 7 ژوئیه ریزال دستگیر و در داپیتان در استان زامبوانگا انداخته شد. .
این سازمان پس از این حادثه منشعب شد. گروه میانی خود را با هدف کمک مالی به La Solidaridad سازماندهی مجدد کرد، Cuerpo de Compromisarios (انجمن سازشکاران). گروه رادیکال به رهبری بونیفاسیو به کاتیپونان تبدیل شد.